تنها چند ماه تا پایان دوران 8 ساله ریاستجمهوری جورج بوش باقی مانده است و او تازه به فکر سفر به منطقه افتاده است.
وی در این سفر که گفته میشود به عراق هم خواهد رفت، اعتبار خویش را با هدف برطرف کردن کوهی از موانع برای دست یابی به صلح به آزمون میگذارد.
محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین و ایهود اولمرت ، نخست وزیر رژیم صهیونیستی 6 هفته است از آناپولیس بازگشتهاند؛کنفرانسی که قرار بود به کشتار پایان دهد و بارقههایی از امید را برای صلح در اذهان مردم 2 طرف ایجاد نماید؛ اما آنچه طی این مدت شاهد بودیم تنها تشدید شرایط بیش از نیم قرن گذشته در اراضی اشغالی است.
جورج بوش درحالی برای نخستین بار به فلسطین اشغالی سفر میکند که مقامات کاخ سفید تمام تلاش خود را برای جلوگیری از ایجاد توقع بینالمللی از این سفر بکار بستند.
شاید این سیاست در شرایطی که مذاکرات صلح بین اسرائیل و فلسطین سختترین شرایط خود را طی میکند، چندان دور از عقل هم نباشد؛ زیرا دست کم آنها میدانند حتی بوش هم نمیتواند اولمرت و عباس را از این وضعیت نجات دهد.
این نا امیدی در بین مردم اسرائیل و فلسطین نیز به خوبی نمود دارد. واقعیت این است که بوش در خاورمیانه به «آقای جنگ» معروف است و اکنون وی قصد دارد میانجی حل بزرگترین چالش منطقه و شاید جهان باشد. آیا میتوان به او اعتماد کرد؟
البته بهنظر میرسد هدف بوش از این سفر تنها قرار دادن وزن سیاسی خود پشت سر مذاکرات صلح نباشد.
بیتردید وی قصد دارد وجهه به شدت مخدوش دولت خود را در جهان عرب اندکی ترمیم کند تا از این طریق خود را در تعهدات مربوط به صلح پایدار، متعهد جلوه دهد.
اما مشکل این جاست که جنگ عراق و رسوایی زندان ابوغریب آنچنان آسیبی به وجهه آقای بحران در خاورمیانه و در بین کشورهای عربی وارد کرده است که نه آناپولیس میتواند مرهمی مؤثر برای آن باشد و نه سفرهای پیاپی.
یو اسای تودی، پرشمارگانترین روزنامه ایالات متحده در سرمقاله خود نوشت: بوش درباره ادامه شهرکسازی در شرق بیتالمقدس به عباس و اولمرت چه خواهد گفت؟ اولمرت شهرکسازی را روندی طبیعی و خود جوش توصیف میکند و عباس بیتالمقدس را پایتخت رؤیایی کشور مستقل فلسطینی!
شاید استیفن هادلی مشاور عالی امنیت ملی این کشور، در کنفرانس خبری شنبه شب به این پرسش پاسخ دادهاست؟ « بوش برای صدور بیانیه یا ایجاد اجماع به خاورمیانه نمیرود».